ولادت طبرسی در سال 468 یا 469 هجری قمری گویا در مشهد بوده و درگذشت او بنابر مشهور در سال 548 در سبزوار كه حدود 25 سال آخر عمر را در آنجا گذرانیده اتفاق افتاده است. پس از وفات، پیكر او به مشهد انتقال یافت و در محلی نزدیك حرم رضوی كه آن زمان به نام قتلگاه شناخته می شد به خاك سپرده شد. هم اكنون خیابانی از حرم مطهر رضوی به سمت شمال امتداد یافته كه از كنار مرقد او می گذرد و به نام او خوانده می شود.
فرزند او ابونصر حسن بن فضل بن حسن طبرسی، صاحب كتاب «مكارم الأخلاق» است و فـرزند او نیز ابوالفضل علی بن حسـن بن فضل
طبرسی، صاحب «نثر اللئالی» و نیز «مشكوة الانوار» است كه در تكمیل كتاب مكارم الاخلاق نگاشته شده است. ابومنصور احمد بن علی بن علی بن ابی طالب نیز به نام طبرسی شهرت یافته كه كتاب «الاحتجاج» بدو نسبت داده می شود و با صاحب مجمع البیان نسبتی ندارد.
در آوانگاری شهرت طبرسی اختلاف شده است، برخی او را طَبَرسی خوانده اند، به دعوی آن كه نسبت به طبرستان می برد. میرزا عبدالله افندی در ریاض العلماء و محمدباقر خوانساری در روضات الجنات بر این اصرار دارند. بسیاری نیز گفته اند نسبت به طبرستان، طبری یا طبرانی یا طبرستانی خواهد بود؛ و نه طبرسی، بلكه نام دقیق مؤلف مجمع البیان، طَبْرِسی است كه عربی گردانیدهٌ تَفرِشی است و تفرشی منسوب به شهری در نزدیكی قم و اراك است كه شیخ ما بدانجا انتساب دارد.٭
بدین صورت نیز طَبْرَسی و طَبْرِسی هر دو خوانده شده و در منابع گوناگون به هر دو شكل ضبط شده است. شاید دلیل گزینه اول آن باشد كه در تعریف واژه های عجمی افزون بر تبدیل برخی حروف، حركات نیز گاه تغییر می یابند و همسان سازی با قالبهای شناخته شده صرفی انجام می شود و از آنجا كه وزن فَعلِل در زبان عرب نیست و حركت فتحه نیز در تلفظ سبك تر و آسان تر است باید طَبْرَسی خواند؛ اما آنان كه طَبرِسی می خوانند وزن اصل را كه تفرش با كسر راء است پاس می دارند. در این زمینه با آن كه به تفصیل نگاشته اند، اما هنوز ابهاماتی به نظر می رسد؛ از آن جمله:
ـ از كجا و چه هنگام و چرا شیخ به طَبَرسی شهرت یافت.
ـ نظر به اینكه شیخ همه عمر خویش را در سرزمین های فارسی زبان خراسان و شاید مدتی در ری گذرانده چرا به همان نـام تفرشی مشهور نگشته و از چه رو شهرت او دستخوش تعریب گردیده است.
پاسخ این دو پرسش را در آنچه تا كنون نگاشته اند نمی بینیم.
طبرسی چنان كه معروف است سه كتاب در زمینه تفسیر نگاشته كه نخستین آنها «مجمع البیان لعلوم القرآن» ـ چنان كه خود در مقدمه آورده ـ یا «مجمع البیان فی تفسیر القرآن» است؛ ـ چنان كه مترجمان و فهرست نویسان نگاشته اند ـ. این كتاب در سالهای 530 تا 534 یا 536 تدوین شده و طبرسی از آن با نام تفسیر كبیر یاد می كند.
نیز از آنجا كه طبرسی در هنگام نگارش مجمع البیان، به كشاف زمخشری دست نیافته بود، پس از دست یابی به كشّاف، تفسیری به نام «الكافی الشافی» تحریر كرد كه در نظم و سبك، به سان كشّاف بود و در مطالب نیز از آن بهره فراوان برده بود. چنان كه گویی گزیده كشّاف بود. سپس درسالهای واپسین عمر به پیشنهاد و اصرار فرزندش حسن بن فضل، صاحب مكارم الأخلاق، تفسیر جوامع الجامع را كه تلخیصی از مجمع البیان همراه با افزوده هایی برگرفته از كشّاف بود تألیف كرد. این كتاب را شیخ طبرسی در سال 542 و در مدت یك سال به تحریر درآورد. به نظر می رسد تفسیر دیگری از سوی او تألیف نشده است و آنچه برخی اظهار داشته اند كه یك یا دو تفسیر دیگر نیز نگاشته مستندی نداشته است. چنان كه سه تفسیر یادشده در اصطلاح، كبیر و وسیط و وجیز خوانده می شوند، كه هر چند «الكافی الشافی» در دست نیست، اما گویا تفسیر میانی مرحوم طبرسی جوامع الجامع است و الكافی الشافی تفسیر وجیز او بوده است. در میان عالمان شیعی برخی دیگر نیز از جمله فیض كاشانی و سید عبدالله شبر دست به نگارش سه تفسیر با سه سبك و در قالبهای كبیر، وسیط و وجیز زده اند.
آنچه دراین میان نقطه تاریك به شمار می آید سرنوشت نامعلوم «الكافی الشافی» است كه اثری از آن در دست نیست، با آ ن كه شیخ طبرسی خود در مقدمه جوامع نوشته است:
«پس از آن كه كتاب تفسیر بزرگ خود مجمع البیان را نگاشتم، به كشّاف دست یافتم و با بهره جویی از آن… الكافی الشافی را به تحریر درآوردم. این دو كتاب كه نشر یـافتند، عنان از دلهـا ربودند… و شعله آنهـا هویدا شد… پس به
سان ضرب المثل ها در شهرها رواج یافتند، و چونان خیال به هر جا راه یافتند…»
این سخنان، توصیف وضعیت سالهایی است كه میانه تألیف مجمع البیان و الكافی الشافی و نگارش جوامع الجامع فاصله شده بود. اكنون با این توصیفات، چگونه نسخه ای و اثری از الكافی الشافی در دست نیست. این پرسشی است كه پیگیری و كاوش نسخه شناسان و اثر پژوهان را می طلبد.
دورنمای روشنی از مكان و زمان تحصیلات نخستین شیخ در منابع موجود به دست نمی آید، اما استادان معروفِ وی را در فقه و روایت و تفسیر چنین بر شمرده اند:
1. ابوعلی حسن بن محمد بن حسن طوسی فرزند شیخ طوسی و معروف به مفید ثانی.
2. ابوالوفاء عبدالجبّار بن عبدالله علی مقرئ نیشابوری.
3. حسن بن حسین ابن بـابویه قمی رازی (جدّ شیخ منتجـب الدین).
4. موفق الدین حسین بن فتح واعظ بكرآبادی جرجانی.
5. سید محمد بن حسین حسینی جرجانی.
6. شیخ ابوالفتح عبدالله بن عبدالكریم بن هوازن قشیری.
7. شیخ ابوالحسن عبدالله بن محمد بن حسین بیهقی.
8. جعفربن محمد دوریستی.
از شاگردان او نیز افراد زیر را می توان نام برد:
1. فرزندش حسن بن فضل.
2. رشیدالدین ابوجعفر محمد بن علی بن شهرآشوب سروی مازندرانی.
3. شیخ منتجب الدین علی بن عبیدالله ابن بابویه قمی.
4. ضیاء الدین فضل الله بن علی راوندی كاشانی.
5. قطب الدین سعید بن هبة الله راوندی، معروف به قطب راوندی.
به جز سه تفسیر یادشده، «المؤتلف من المختلف بین ائمه السلف»2 در فقه، و «إعلام الوری بأعلام الهدی»3 در سیره اهل بیت(ع) از او در دست است. نیز بیش از ده اثر دیگر را برای او ذكر كرده اند كه برخی از آنها موجود است و برخی تنها نام آنها را در كتب تراجم می توان دید.
عصر طبرسی را باید دوران شكوفایی تفسیر نامید، چرا كه هم زمان با او «كشف الاسرار» میبدی، «كشّاف» زمخشری، «روض الجنان» ابوالفتوح رازی و تفاسیر دیگری نیز نگارش یافته اند. چنان كه دوران او را باید دوره گذار از مرحله تفسیرنویسی تك بعدی به دوره تفسیر نوین دانست و سرآغاز عصر تدوین تفسیر به شیوه نوین به حساب آورد. در دوره ای كه تبیان شیخ طوسی سرآغاز آن بود تفاسیر ارزشمندی نگاشته شد كه به ابعاد گوناگون ادبی، لغوی، تاریخی، فقهی، كلامی، عرفانی و… پرداختند و مجمع البیان دراین میان جایگاه ممتازی داشته است. بنابراین تفسیر مجمع البیان طبرسی را باید در رده تفاسیر جامع جای داد كه به جنبه خاصی محدود نمی شوند؛ هر چند رنگ و بوی ادبی آن بیشتر مشهود است.
مرحوم طبرسی شیوهٌ نگارش این تفسیر و ترتیب و تنظیم مطالب آن را با محورهای زیر انجام داده است:
1. اشاره به مكی و مدنی بودن سوره و آیات و موارد اختلاف آن.
2. بیان تعداد آیات سوره و ذكر اقوال در این زمینه.
3. وجه نامگذاری سوره ها و مناسبت نامها با محتوای سوره.
4. ذكر فضایل تلاوت سوره و احادیث مربوط به آن.
5. بیان اختلاف قراءت با عنوان «القراءة».
6. تشریح وجوه قراءات و دلیل اعراب واژه ها، با عنوان «الاعراب».
7. یادكرد معنای لغات مشكله آیات، با عنوان «اللغة».
8. بیان علل و اسباب نزول آیات با عنوان «النزول».
9. تفسیرها و تأویلهای آیه با عنوان «المعنی».
10. بیان مناسبت و ارتباط آیه با آیات قبل و بعد با عنوان «النظم».
11. بیان قصص با عنوان «القصّة».
12. بررسی احكام بیان شده در آیه.
ویژگیهای چندی را در روش تفسیری علامه طبرسی بویژه در مجمع البیان می توان جست و جو كرد كه برخی از آنها از این قرارند:
از ویژگیهای مجمع البیان، نظم بدیع و اسلوب سامان مند است كه تفسیر او را در میان همه تفاسیر نمودار ساخته و تحسین همگان را در طول قرنها برانگیخته است. او در واقع تفسیر تبیان را كه به تعبیر خود او دارای غث و سمین و فاقد نظم و ترتیب بوده به زیباترین شكلی نظام بخشید و افزون بر آن تحلیلها و فوائدی نیز بر آن افزود. نیز آن را از برخی مطالب نابایسته پیراست.
طبرسی هر چند در دستاوردهای تفسیری خود نوآوری و پیشاهنگی نداشته و بیشتر به روایتگری و حكایتگری پرداخته و چنان كه خود در پیشگفتار مجمع می نویسد جا برجای پای دیگرانی چون شیخ الطایفه نهاده و او را قدوه خویش می خواند، اما بی تردید آغازگر حركت تفسیری نوین و پایه گذار تدوین تفسیر سامان مند بوده است، چرا كه پیش از او دغدغه اصلی تفسیرنگاران، شرح ویژگیهای لفظی و ادبی و لغوی و یا نقل روایتهای پیرامونی بوده است. او در روایتگری صادق و امین، و در ارزیابی تیزبین و نقّاد، و درخوانش متن همه سو نگر بوده، در نقد دیگران جانب انصاف و اعتدال را پاس می داشت. در گزینش و چینش گفته ها و نوشته های مفسران تافته ای نیكو بافته كه پیش از او و پس از او مانند آن را نیاورده اند.
در كنار این همه امّا، هرگز مقلّد و پیرو نبوده بلكه خود به عیارسنجی انگاره های كلامی، فقهی، معرفتی، ادبی و تاریخی و نقطه نظرات پیشینیان پرداخته است.
قرآن محوری ویژگی دیگر تفسیر طبرسی است. شیخ محمود شلتوت دراین زمینه می نویسد:
«این كتاب نخستین، و درعین حال كامل ترین كتاب تفسیر جامع است كه افزون بر پژوهش گسترده و ژرف و پی جویی پیوسته و شگرف، با نظمی بی مانند، همراه با فصل بندی و چینش زیبا و پاسداشت بر تفسیر نگاشته شده است.
فنّ تفسیر را در خدمت قرآن می گیرد، نه آن كه قرآن را در خدمت لغویان یا فقیهان درآورد، یا قرآن را بر نحو سیبویه و بلاغت عبدالقاهر و فلسفه یونان و روم تطبیق كند. یا قرآن را محكوم به پذیرش باورها و گرایشهای طایفه هایی قرار دهد كه خود باید محكوم به حكم قرآن باشند.»
ویژگی دیگر او اعتدال در نگرش مذهبی است. با آن كه در عصری می زیسته كه عالمان فرقه های مختلف تنها به باورهای خود اعتنا داشتند و از نقل سخن مخالف خود پروا می كردند، اما او از این كار پروایی نداشت. در نقل اقوال، تعصّبی نشان نمی دهد و همه اصناف را به یك دیده می نگرد. آنچه را پذیرفتنی می داند ازهر كه باشد می آورد؛ چندان كه بر او خرده گرفته اند كه بیشتر از مفسران عامّه نقل می كند و حتی در تقدیم و تأخیر نام صاحبان دیدگاه ها غرض ورزی روا نمی دارد.
بر خلاف بسیاری از مؤلفان، از طعن و اعتراض و تحقیر نسبت به مخالفان خود پرهیز دارد، چندان كه در آغاز تفسیر جوامع از زمخشری كه حنفی و معتزلی است به نیكی و بزرگی یاد می كند و با دریدن حجاب معاصرت، اثر او را می ستاید.
این راه و روش او برای همه پژوهشگران پیمودنی و ستودنی است،
و سیره سلف صالح نیز چنین بوده است. شیخ مفید و سید رضی و مرتضی و شیخ طوسی را در این راستا می توان نام برد كه در میان اهل سنت نیز مقبول و محترم بوده و كرسی درس و افتاء داشته اند.
به تعبیر شیخ محمدتقی قمی استاد فقید الأزهر، «او در تفسیر خود بر موضع انصاف ایستاده، ازجاده ادب قرآنی كناره نجسته، در جدل درشتی نمی كند، و در سخن بی خردی نمی ورزد. با مخالف و موافق، نیكو و مستدل و مستند سخن می گوید، و بدین سان خواننده را امكان داوری درست می بخشد، و كتاب خویش را الگو و نمونه آیه «و جادلهم بالتی هی أحسن» قرار می دهد.»
ویژگی دیگر تفسیر او نگاه همه نگر به قرآن است. او با تسلّط فراوان بر آیات قرآن، برای تفسیر یك آیه از آیه های دیگر سود می جوید و بدین سان جلوه های سبك پسندیده تفسیر قرآن به قرآن را به نمایش می گذارد.
شیخ طبرسی نمونهٌ عالمان متقدم شیعی است كه در زمینه های گوناگون علوم اسلامی صاحب نظر بوده و به تألیف در فنون مختلف همت گمارده اند. نیز مجمع البیان وی دایرة المعارفی از دانشهای مختلف قرآنی است. سوگمندانه در سده های پس از وی علوم قرآنی در میان عالمان شیعی مورد غفلت واقع شده و كمتر در آن زمینه صاحبنظر بوده اند و به تصنیف پرداخته اند. به گونه ای كه منابع مهم و اصلی علوم قرآنی به طور عمده از سوی عالمان اهل سنت و گاه با گرایشهای مذهبی خاصّ تدوین یافته است، و تألیف درخور توجهی در این زمینه پس از مجمع البیان در میان عالمان شیعه دیده نمی شود؛ جز در چند دهه اخیر كه خوشبختانه رویكرد دوباره به دانشهای پیرامونی قرآن چونان تاریخ قرآن و دیگر علوم قرآنی رواج یافته و كتب ارزشمندی از سوی عالمان شیعی تألیف شده است.
بـی گمـان سیر حركت در بسـتر جـاری تفسیر و ره پویـه در صـراط
مستقیم فهم كلام حق هرگز ایستایی نخواهد داشت، قرآن برای هدایت انسانها، با هر مبلغ و میزان ازعلم و دانش و معرفت كه داشته باشند فرود آمده است. قرآن هم نوا با سیر شب و روز، و همسفر با عصرها و نسلها جریان دارد. همواره فهمهای نو بر نو را برمی تابد و در امتداد زمان نورافشانی می كند. كهنگی نمی پذیرد و پایان ندارد. دراین رهگذر تفسیرهای نگاشته شده دو گونه اند؛ برخی دریافتها و دستاوردهای زمان خود را كه محصور در رهیافت های تاریخ مند و زمان مند بشری محدود هستند ارائه می كنند. این گونه تفسیرها هرگز در تاریخ مستمر هدایتگری قرآن همپای آن ماندگاری نخواهند داشت، و تاریخ اعتباری انقضاپذیر دارند و در گذر پیشرفت كاروان علم و معرفت ناگزیر از چرخه بیرون خواهند افتاد. اما تفاسیری چونان مجمع البیان به دلیل آن كه شیوه ها و متدها و اصول و قواعد ثابت تفسیر را در بر دارند چونان خود قرآن و همپای آن ارزشی ماندگار و پایدار خواهند داشت.
به تعبیر و تقریری دیگر، سیر مدام تدبر و فهم كلام الهی وظیفه ای است كه روند رو به رشد داشته و همواره به پیش می تازد، اما این فهم و برداشت، ناگزیر باید بر اساس متدها و پایه هایی باشد كه در جای خود تعیین و تبیین شده اند، و سرپیچی از آن معیارها تفسیر به رأی خواهد بود. اینك معیار و مبنای تفسیر درست و منطبق بر موازین را در متنی همانند مجمع البیان با بهترین جلوه و نمود می توان جست وجو كرد، كه اگر تفسیرگران بر اساس این اصول تبیین شده به كار تدبّر و فهم و برداشت از قرآن بپردازند، مأذون و مجاز و مأجور و مثاب خواهند بود، وگرنه در هر پویه خویش بیم تفسیر به رأی خواهند داشت و هشدار سرانجامی آتشین.
می توان گفت مجمع البیان تفسیر معیار و معیار تفسیر است كه اصول و قواعد ثابت تفسیر را گردآورده و نقطه آغاز دریافت مراد الهی از آیات شده و با پردازشگری «عبارات» به منظور گذر به سرمنزل «اشارات» و زمینه سازی برای دریافت «لطائف» و «حقایق» رهنمون است.
مجمع البیان طبرسی را به عنوان بهترین متن آموختنی در رشته تفسیر می توان شناساند كه در این ویژگی در خور سنجش با هیچ متن دیگری نیست. گویی نویسنده آن را برای تدریس در حوزه های كنونی تفسیر نگاشته است.
در پایان باید یادآور شد كه سوگمندانه مجمع البیان، این میراث گرانقدر اسلامی، پس از گذشت بیش از یك قرن از صنعت چاپ، هنوز چاپی در خور ارج و منزلت آن نداشته است و آنچه تاكنون ارائه شده كم و بیش دارای خطاهای فاحش و تغییر دهنده بوده، با معیارهای تحقیق و تصحیح امروزین سازگار نیست. برخی از مراكز نیز سالها پیش تصمیم بر تحقیق و انتشار آن را اعلام كرده اند كه هنوز این دعوی تحقق نیافته است. باری به دست آوردن نسخه های كهن معتبر و تحقیق آن همراه با استخراج اقوال و ارجاع روایات و تهیه فهرست های فنی گوناگون، كاری بایسته است. ضمن آن كه این كار به دلیل دشواری و ویژگیهای متن مجمع البیان بی تردید كاری سخت و طاقت سوز است.
٭ درباره آوانگاری شهرت طبرسی برخی به تفصیل سخن گفته اند. مقدمه آیت الله شهید قاضی طباطبایی بر جوامع الجامع چاپ رحلی، مقدمه میرزا محمدباقر مازندرانی بر شرح شواهد مجمع البیان تألیف میرزا طاهرقزوینی، كتاب طبرسی و مجمع البیان نوشته دكتر حسین كریمان، و مقدمه دكتر ابوالقاسم گرجی بر جوامع الجامع چاپ دانشگاه تهران را در این زمینه بنگرید.